نیکانیکا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

گل همیشه بهارم

سال 93

امسال بر خلاف سالهای قبل لحظه سال تحویل خونه ی خودمون بودیم . سفره هفت سین رو با کمک تو آماده کردیم . همه چیز برات تازگی داشت . سمنو ، سماغ ، سنجد ، سنبل ، سبزه . از هفت سین فقط با سیب و سیر آشنا بودی . از لحظه یی که عزیزجون گندم رو برای جوانه زدن آماده میکرد تو هم با یه عالمه سوال در کنارش بودی ، عید رو و نو شدن رو حس کردیم . بابایی هم در کنارمون بود ( بر خلاف سال گذشته که سال تحویل در کنار حرم امام حسین بود ) . دختر گلم سال جدید ما با قدمهای قشنگت به داخل خونه آغاز شد . برات کلی خوبی و شادی و سلامتی آرزو کردم . تا الان که هشتمین روز از سال جدید است کلی عید دیدنی رفتیم و خوش گذشته . امیدوارم سال جدید سالی باشه پر از موفقیت و پیروزی و سلامت...
8 فروردين 1393

چهارشنبه سوری

سلام مامانی راستش مدتیه وقت نکردم برات بنویسم . الان که دارم خاطراتم رو در این مدت مرور میکنم یادم میاد روز چهارشنبه آخر سال با اینکه زیاد دل خوشی از این مراسم ندارم تصمیم گرفتم یه جورایی آتیش بازی کنیم البته بدون خطر . من و تو و عمه فشفشه بازی کردیم . از راه دور به فشفشه یی که توی دست عمه بود و باهاش میدویید نگاه میکردی و میخندیدی . از اینکه چرا آتیش بازی بقیه توی خیابونا صدا داره اما مال ما توی حیاط خونه صدا نداره تعجب کرده بودی .( اون موقع که ما بچه بودیم از روی آتیش میپریدیم اما الان دیگه بچه ها انگار به این چیزا راضی نیستن و کارای خطرناک رو بیشتر دوست دارن ) . عمو محمدرضا هم یه فشفشه بی خطر برات خریده بود وقتی روشنش کرد خیلی قشنگ ...
8 فروردين 1393
1